اين مرد براي اينكه كسي پي به راز جنايتش نبرد، جسد مقتول را در بيابان آتش زد.تحقيقات مأموران پليس آگاهي تهران براي كشف راز اين جنايت از صبح 29شهريورماه آغاز شد. آن روز ساكنان منطقه قلعهگبري شهرري با ديدن خودرويي كه در زمينهاي كشاورزي ميسوخت ماجرا را به آتشنشاني خبر دادند.
آتشنشانان با حضور در محل حريق را خاموش كردند اما همزمان با خاموش شدن آتش، جسد مردي را ديدند كه داخل ماشين بود. ماجرا به پليس آگاهي تهران گزارش شد و تيمي از كارآگاهان اداره دهم براي بررسي موضوع راهي محل حادثه شدند. آنچه مسلم بود اينكه مرد جوان قرباني جنايت شده بود و عامل يا عاملان جنايت با قرار دادن جسد او در پژو 405و آتشزدن خودرو قصد از بين بردن سرنخها را داشتهاند.
از آنجا كه هويت مقتول مشخص نبود، مأموران به شناسايي صاحب خودروي سوخته پرداختند و متوجه شدند كه اين خودرو متعلق به مردي به نام فردين است. تيمي از مأموران راهي خانه اين مرد شدند و در كمال تعجب متوجه شدند كه فردين زنده است. مرد جوان وقتي در جريان آتشگرفتن ماشينش قرار گرفت، گفت: بعد از ظهر روز گذشته ماشين را به برادرم به نام فرهاد دادم تا آن را براي تعمير به مكانيكي يكي از دوستانش ببرد. پس از آن هم ديگر برادرم را نديدم.
با اظهارات اين مرد، وي به پزشكي قانوني انتقال يافت و با ديدن جسد سوخته مردي كه داخل ماشين وي پيدا شده بود و با توجه به بقاياي لباسها و جسد كه هنوز سالم بود تأييد كرد كه قرباني برادرش فرهاد است.
- در جستوجوي قاتل
با مشخصشدن هويت مقتول، تحقيقات براي كشف راز قتل او شروع شد. تحقيقات نشان ميداد كه مقتول جوان بادكنك فروشي بود كه در محدوده بازار شهرري اقدام به فروش بادكنك ميكرد. طبق اطلاعات پليس، اين مرد به موادمخدر شيشه اعتياد داشت و گاهي اوقات نيز در پوشش فروش بادكنك، موادمخدر ميفروخت.
طبق گفته برادر قرباني، فرهاد(مقتول) يك روز قبل قرار بوده خودروي برادرش را به مكانيكي دوستش به نام رامين ببرد. بنابراين مأموران راهي مغازه رامين شدند اما او گفت كه فرهاد در چند روز گذشته به مغازه او نيامده است. اظهارات اين مرد در حالي بيان ميشد كه مأموران در جريان تحقيق از همسايهها متوجه شدند كه وي دروغ ميگويد و آنها روز حادثه فرهاد را در مكانيكي ديده بودند.
- اعتراف به قتل
با اين اطلاعات صاحب مكانيكي تحت بازجويي قرار گرفت و نهايت به قتل فرهاد اعتراف كرد. او گفت: آن روز مقتول براي تعمير خودروي برادرش به مغازهام آمد. پس از انجام كارهاي ماشين، براي اطمينان سوار آن شدم تا دوري بزنم اما وقتي برگشتم ديدم كه فرهاد در اتاق استراحت من در طبقه دوم مغازه سرگرم مصرف شيشه است.
عصباني و با او درگير شدم. ميخواستم او را از مغازه بيرون كنم كه با هم گلاويز شديم و او از پلهها به پايين افتاد و جان باخت. من كه ترسيده بودم، در مغازه را بستم و وقتي مطمئن شدم كه فرهاد نفس نميكشد روز بعد جسد را با همان ماشين به بيابانهاي اطراف شهرري بردم و ماشين و جسد را با هم آتش زدم.
سرهنگ حاجيزاده، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران با بيان اين خبر گفت: پس از اعترافات اين مرد، براي او قرار بازداشت صادر شد و تحقيقات تكميلي درخصوص اين پرونده ادامه دارد.
نظر شما